ترانه سرا

ترانه های عاشقانه و شعر نو

ترانه سرا

ترانه های عاشقانه و شعر نو

ترانه سرا

شعر، نشانه یک زندگی عالی و بشری است. مردم با خیال زندگی می کنند و بهترین چیزی که خیال را تحت تاثیر قرار می دهد شعر است، پس این واقعیت که نقش روزمره کننده را ایفا می کند و شعر، حقیقتی است که اگر نمی شود سراینده آن بود، می توان دست کم خواننده آن شد و از روزمرگی رهید.


شعر در کوتاه ترین و موجزترین و خوش آهنگ ترین و مناسب ترین همنشینی واژه هایی آشنا، ما را با معنایی درگیر می کند که برای عقل، نامفهوم و موهوم و بیگانه است، اما برای دل و جان، آشنا و حس شدنی است. شعر، میزبانی صادق است که قلب مخاطبان مستعد خود را هدف قرار می دهد و آنان را به ساحت ناممکن ها و ناباوری ها فرا می خواند تا خود ببینند و باور کنند که اگر ایمان و عشق باشد، هر ناممکنی ممکن می شود.

این وبلاگ برای دوستداران قالب شعری ترانه و شعر نو طراحی شده و هدف آشنایی با قالب ترانه و معرفی اشعار عاشقانه و زیبا است که از شاعری نوجوان به نام امیرمهدی صفایی آماده شده.

آخرین مطالب

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غزل» ثبت شده است

گرچه گفتم بعد تو دلتنگى ام شدت نداشت

چهره ام فریاد میزد حرف من صحت نداشت


خانه بیرون کرد من را از خودش با رفتنت

خانه قدّ بار تنهایى من وسعت نداشت


در دل این شهر، پیدا کردنت دشوار بود

کاش شهر لعنتی، اینقدر جمعیت نداشت


قصه ى این عشق را با هرکه گفتم،اشک ریخت

هیچکس اندازه‌ی این غصه ظرفیت نداشت


ساده رد کردم تمام لحظه هاى بى تو را

لحظه هاى بى تو بودن، ارزش دقت نداشت


امیرمهدی صفایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۶ ، ۱۰:۰۸
ترانه سرا

با همه خوب است و با من بی وفایی می‌کند

با همین بی‌رحمی‌اش هم دلربایی می‌کند


نابسامانم همین بس که بگویم بر دلم

پادشاهى سنگدل فرمانروایی می‌کند


آسمان ها را برایش ساختم، با طعنه گفت

در قفس با دیگرى حس رهایی می‌کند


انکه تا امروز رسم دشمنى را پیشه کرد

روز مرگم زاری و صاحب عزایی می‌کند


ساده بودم، از خدا می‌خواستم او را، ولی

دیر فهمیدم خودش دارد خدایی میکند


امیرمهدی صفایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۱۴
ترانه سرا

هر زمان از هرکسى تصویر تارى داشتیم

مشکل از ما بود، چشم پر غبارى داشتیم


ما درخت سبزِ دیروزیم، هرچند این چنین

خالى و خشکیم اما برگ و بارى داشتیم


وعده ها دادند و مانند سرابی گم شدند

هر زمان از آشنایان انتظارى داشتیم


گرچه اکنون مثل پولى کهنه دور افتاده ایم

یک زمان ما هم در اینجا اعتبارى داشتیم


عمر ما بین دو راه زندگى و مرگ رفت

کاش راه سومی، راه فرارى داشتیم


امیرمهدی صفایی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۴۱
ترانه سرا

خسته از تکرار هر تکرار،در پایان عمر

مى شوى از خوب و بد بیزار در پایان عمر


ماهىِ دریا!تو هم باید بگیرى مثل من

طعمه ى قلاب را ناچار،در پایان عمر


کبر بى معناست وقتى که ندارد هیچکس

جایگاهى بهتر از دیوار در پایان عمر


هرکه همدرد است اینجا،عاقبت له مى شود

زیر پا مثل  تهِ سیگار در پایان عمر


لرزش دستان دنیا،خنده هاى تلخ تو

آتشى بر عکس هاى تار،در پایان عمر


امیرمهدی صفایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۵۷
ترانه سرا

کشتی بی‌بادبان را در دل دریا گذاشت

تا به دنیای پر از آرامش من پا گذاشت


یک شب برفی آرام آمد و آرام رفت

هم به روی برف و هم دل رد پایش را گذاشت


خواست با سرماى بیش از حد مجازاتم کند

لحظه رفتن نگاهى کرد و در را وا گذاشت


باد سرد از سردى این خانه ترسید و گذشت

آه،سرماى زمستان هم مرا تنها گذاشت


گفتنش سخت است اما او زمان رفتنش

خانه را در ساک خود جا داد، من را جا گذاشت


امیرمهدی صفایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۵ ، ۲۲:۳۶
ترانه سرا

سخت است هضم بغض ها،آسان نخواهد شد

در ابر،باران تا ابد پنهان نخواهد شد


اى ماه تنها بودنت آغاز تاریکى است

چون ماه، بى خورشیدِ خود،تابان نخواهد شد


از کفه سنگین غم ها مى شود فهمید

غم ها و شادى هاى من میزان نخواهد شد


گفتى:دلت تنگ است،رفتى،بعد تو این دل

متروکه خواهد شد ولى ویران نخواهد شد


ظلمى که بر من کرده این دنیا یقین دارم

دیگر به دست هیچکس،جبران نخواهد شد...


امیرمهدی صفایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۲:۳۳
ترانه سرا

نامى ز توست در همه ى استخاره ها

ثابت شده است سمت نگاهت اشاره ها


عطرت همیشه پشت سرت راه مى رود

دنباله دار مثل تو بعضى ستاره ها


فرصت دهند، جاى اذان مى پراکنم

در هر نسیم عطر تورا، از مناره ها


وقتى که ماه واقعى آسمان تویى

بیهوده است کار من و استعاره ها


تقدیر ما به هم گرهِ کور خورده است

چون نام توست در همه ى استخاره ها


امیرمهدی صفایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۲۳
ترانه سرا

چشمان من به راه تو شد تار و تارتر

پیدا نبوده‌ای،شده‌اى استتارتر

 

با هر قدم که می‌روی و دور می‌شوی

ناچارتر بدون تو اما دچارتر


قبل از تو غصه هاى دلم بیشمار بود

بعد از تو غصه هاى دلم  بیشمار تر


ماهى و از تو نور به سطحم نمى رسد

باید کمى دلت به دلم هم جوار تر...


دیدی مرا، به روى دلم پا گذاشتى

از اشک ریل مى شود اما قطار، تر


امیرمهدی صفایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۱۱
ترانه سرا

باید اقرار کنم بی تو هوا کم دارم

به خدا گفته ام این را که تو را کم دارم


می‌دوم سمت تو اما نرسیدن حتمی‌ست

تازه فهمیده‌ام انگار دو پا کم دارم


هر دعایى که بگویی به زبان آوردم

آه، مردم برسانید! دعا کم دارم


همه‌ی شهر به جز من طرفت هستند و

من کسى را طرفم مثل خدا کم دارم


خانه‌ام پر شده از خاطره‌ات، می‌بینی؟

آنقدَر خاطره اینجاست که جا کم دارم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۲۸
ترانه سرا

سکوتم را نکن باور، نگو یعنى که رازی نیست

نمازی هست با اینکه در اینجا جانمازی نیست


نمی‌خوابم ولى ساعت مداوم خواب می‌ماند

خیالت تختِ من باشد، به خوابیدن نیازى نیست


دلم را داده ام دستت ولى مانند یک کودک

تو بازى مى کنى با آن، دلم اسباب بازی نیست


تمام شهر را گشتم، تمام کوچه هارا هم

رسیدم، بستى امّا در، گه این مهمان نوازى نیست


سفر کردى از این آغوش اما خاطرت باشد

تو بر می‌گردى آن روزی که دیگر پیشوازی نیست...


امیرمهدی صفایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۰۰:۲۴
ترانه سرا