ترانه سرا

ترانه های عاشقانه و شعر نو

ترانه سرا

ترانه های عاشقانه و شعر نو

ترانه سرا

شعر، نشانه یک زندگی عالی و بشری است. مردم با خیال زندگی می کنند و بهترین چیزی که خیال را تحت تاثیر قرار می دهد شعر است، پس این واقعیت که نقش روزمره کننده را ایفا می کند و شعر، حقیقتی است که اگر نمی شود سراینده آن بود، می توان دست کم خواننده آن شد و از روزمرگی رهید.


شعر در کوتاه ترین و موجزترین و خوش آهنگ ترین و مناسب ترین همنشینی واژه هایی آشنا، ما را با معنایی درگیر می کند که برای عقل، نامفهوم و موهوم و بیگانه است، اما برای دل و جان، آشنا و حس شدنی است. شعر، میزبانی صادق است که قلب مخاطبان مستعد خود را هدف قرار می دهد و آنان را به ساحت ناممکن ها و ناباوری ها فرا می خواند تا خود ببینند و باور کنند که اگر ایمان و عشق باشد، هر ناممکنی ممکن می شود.

این وبلاگ برای دوستداران قالب شعری ترانه و شعر نو طراحی شده و هدف آشنایی با قالب ترانه و معرفی اشعار عاشقانه و زیبا است که از شاعری نوجوان به نام امیرمهدی صفایی آماده شده.

آخرین مطالب

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

قلبم:

خصوصی ترین

جای دنیا..... دنیای دل تنگی هایم بود 

تا اینکه تو

سرزده به خانه ی دلم آمدی .

رسم مهمان نوازی

شد بلای جانم 

نتوانستم به آمدنت نه بگویم.

با بودنت خو گرفتم .

حسابی که وابسته ات شدم ،

یادت افتاد که

فقط برای مهمانی به دلم سرزده بودی . . .

بعد از رفتنت حریم خصوصی دلم ،

ویرانه ای سوت و کور شده . . .

دلم شکسته 

باور کن .

امیرمهدی صفایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۴
ترانه سرا

.

..................سراب..................

.

درد زخمی به دلم، از غم تنهایی هاست

با من از عشق نگو، از من اینجا ماندن، شوق ، شهامت، تو نخواه 

رنگ شادی به خیال تو زدن، وعده ی خوب تو نبود

دل خوشم زود زمان میگذرد

ساده دل عمر سبک پای تو با خط زمان هم آواست

بخت گل های بیابان کوتاه، قلب صحرا به زمستان تنهاست

چه سرابی، چه سرابی ، همه اش چهره ی آرامش توست

لمس گرمای تو در بستر تنهایی من، دیرپاییدن شب، و تماشای سلام ، روی لبخند تو در صبح نخست

در خسته روح من، آوای دلپذیر کلامت نهفته است

برجای مانده ام، شاید به روشن فردای بودنت چیزی نمانده است.

امشب تولد تو بود، مرا حق هدیه نیست.

من ناآشنای دور دست توام، این سرنوشت چیست ؟

آی ساعات بی مرگ انتظار، باشد قرار ما ، آن سوی ترس، خستگی ، ازخودگذشتگی

باشد قرار ما در دوردست های نفس های زندگی 

باشد قرار ما در دوردست های نفس های زندگی 

امیرمهدی صفایی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۵۰
ترانه سرا

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ نمیﺗﺮﺳﻢ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﺯ  نمیﺗﺮﺳﻢ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺑﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭ نمیﺗﺮﺳﻢ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻧﮑﺎﺭ نمیﺗﺮﺳﻢ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭِ ﺍﻧﮑﺎﺭِﻫﻤﯿﻦ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺎﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﮐﻨﺎﺭِ ﺳﻮﺧﺘﻦِ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺎﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﺎﺧﺘﻦ نمیﺗﺮﺳﻢ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺎﺧﺘﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺧﺘﻦِ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ میﺗﺮﺳﻢ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ ﯾﮏ ﭘﺮﻭﺍﺯِ ﺑﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ

ﻭﺍﺳﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭِ ﺍﻧﮑﺎﺭِ ﺩﻝِ ﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ...!

فروغ فرخزاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۵
ترانه سرا

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید

باغ صد خاطره خندید،

عطر صد خاطره پیچید:

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۵۰
ترانه سرا

من شعر می‌گویم برایت، این خود آزاری‌ست

اما نمی‌گویم چرایش را که تکراری‌ست



عکس‌العمل در پی نخواهد داشت، می‌دانم

وقتى مخاطب هاى شعری، قاب‌دیواری‌ست



آخر شهیدم مى کنى، در راه چشمانت

تفسیر زیبایی تو تفسیر دشواری‌ست



معشوق من! با دیگرانی  نمى دانی

کار شب و روز دل من خویشتن داری‌ست



گاهى بیا من را ببین، اى عامل دردم

چون پیشگیرى بهتر از درمان بیماری‌ست


امیرمهدی صفایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۹
ترانه سرا

" فریدون مشیری "

عاشقم

اهل همین کوچه ی بن بست کناری

که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی!


تو کجا ؟ 

کوچه کجا ؟ 

پنجره ی باز کجا ؟ 

من کجا ؟ 

عشق کجا؟ 

طاقتِ آغاز کجا ؟ 


تو به لبخند و نگاهی ، 

منِ دلداده به آهی ، 

بنشستیم...

تو در قلب و منِ خسته به چاهی


گُنه از کیست ؟ 

از آن پنجره ی باز ؟ 

از آن لحظه ی آغاز ؟ 

از آن چشمِ گنه کار ؟ 

از آن لحظه ی دیدار ؟ 


کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ، 

همه بر دوش بگیرم 

جای آن یک شب مهتاب ، 

تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم..


به کسی کینه نگیرید

دل بی کینه قشنگ است

به همه مهر بورزید

به خدا مهر قشنگ است

دست هر رهگذری را بفشارید به گرمی


بوسه هم حس قشنگی است

بوسه بر دست پدر

بوسه بر گونه مادر

لحظه ی حادثه بوسه قشنگ است

بفشارید به آغوش عزیزان

پدر و مادر و فرزند

به خدا گرمی آغوش قشنگ است


نزنید سنگ به گنجشک

پرگنجشک قشنگ است

پرپروانه ببوسید

پر پروانه قشنگ است

نسترن را بشناسید

یاس را لمس کنید

به خدا لاله قشنگ است


همه جا مست بخندید

همه جا عشق بورزید

سینه با عشق قشنگ است


بشناسیدخدا

هر کجا یاد خدا هست

هرکجا نام خدا هست

سقف آن خانه قشنگ است..


فریدون مشیری

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۷
ترانه سرا