ترانه سرا

ترانه های عاشقانه و شعر نو

ترانه سرا

ترانه های عاشقانه و شعر نو

ترانه سرا

شعر، نشانه یک زندگی عالی و بشری است. مردم با خیال زندگی می کنند و بهترین چیزی که خیال را تحت تاثیر قرار می دهد شعر است، پس این واقعیت که نقش روزمره کننده را ایفا می کند و شعر، حقیقتی است که اگر نمی شود سراینده آن بود، می توان دست کم خواننده آن شد و از روزمرگی رهید.


شعر در کوتاه ترین و موجزترین و خوش آهنگ ترین و مناسب ترین همنشینی واژه هایی آشنا، ما را با معنایی درگیر می کند که برای عقل، نامفهوم و موهوم و بیگانه است، اما برای دل و جان، آشنا و حس شدنی است. شعر، میزبانی صادق است که قلب مخاطبان مستعد خود را هدف قرار می دهد و آنان را به ساحت ناممکن ها و ناباوری ها فرا می خواند تا خود ببینند و باور کنند که اگر ایمان و عشق باشد، هر ناممکنی ممکن می شود.

این وبلاگ برای دوستداران قالب شعری ترانه و شعر نو طراحی شده و هدف آشنایی با قالب ترانه و معرفی اشعار عاشقانه و زیبا است که از شاعری نوجوان به نام امیرمهدی صفایی آماده شده.

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غربت» ثبت شده است

خانه کجاست ؟

 

سوارى ام ، سوار ِ باد

 مسافرى خسته تنم


 به داد گریه هام نرس

 با شادى بیگانه منم


 مثل خود ِ پرنده ها

 پر زدنو خوب بلدم


 در بین این ستاره ها

 عمریه پرپر مى زنم


 کسى نگفت کجا برم

 خونه رو کسى نشون نداد


 هر کى منو روونه کرد

 گرفت سپرد به دست ِ باد


 کسى به من هرگز نگفت

 چرا باید سفر کنم


 از ریشه و از خاطره چرا باید گذر کنم

 اى کاش کسى به من مى گفت


 سهم من از دنیا چیه

 خانه کجاست ؟ غربت کجاست ؟


 هم بغض درد من کیه

 کسى نگفت کجا برم


 خونه رو کس نشون نداد

  هر کى منو روونه کرد


 گرفت سپرد به دست ِ باد

 هنوز دارم پر مى زنم


 مثل خود ِ پرنده ها

 اما نمى دونم که باز


 غربت کجاست ؟ خانه کجاست ؟

 سفر همیشه واسه من


 قصه ى تکرارى بوده

 چکیدن قطره اى اشک


 در پى دلدارى بوده

 سفر حکایت ِ من ِ


 حکایت و قصه ى من

 پروازمو از من بگیر


 بال و پرم خسته شدن

 بال و پرم خسته شدن


امیرمهدی صفایی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۸:۲۳
ترانه سرا

                                   غربت

سرزمین من

شاید که فردایی نبود

کسی چه میداند

اما عشق من فرداهایی خواهد ساخت برای تو

شاید که دیداری نبود

اما قلب من جاده هایی خواهد ساخت برای دیدار تو

تو،تو وتمام رویاهایی که در تو جامانده اند

چگونه از تو گریختم؟

ندانستم که تو منی و من با تو منم

برمیگردم

برمیگردم قلبم را بردارم،اما نگاهم باز به آن سوها دوخته شده

دور و دورتر از دور

جایی که روحم را در آن جا گزاشته ام

                         

                                          امیرمهدی صفایی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۰۲:۳۷
ترانه سرا