غربت(امیرمهدی صفایی)
جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ق.ظ
غربت
سرزمین من
شاید که فردایی نبود
کسی چه میداند
اما عشق من فرداهایی خواهد ساخت برای تو
شاید که دیداری نبود
اما قلب من جاده هایی خواهد ساخت برای دیدار تو
تو،تو وتمام رویاهایی که در تو جامانده اند
چگونه از تو گریختم؟
ندانستم که تو منی و من با تو منم
برمیگردم
برمیگردم قلبم را بردارم،اما نگاهم باز به آن سوها دوخته شده
دور و دورتر از دور
جایی که روحم را در آن جا گزاشته ام
امیرمهدی صفایی