ترانه سرا

ترانه های عاشقانه و شعر نو

ترانه سرا

ترانه های عاشقانه و شعر نو

ترانه سرا

شعر، نشانه یک زندگی عالی و بشری است. مردم با خیال زندگی می کنند و بهترین چیزی که خیال را تحت تاثیر قرار می دهد شعر است، پس این واقعیت که نقش روزمره کننده را ایفا می کند و شعر، حقیقتی است که اگر نمی شود سراینده آن بود، می توان دست کم خواننده آن شد و از روزمرگی رهید.


شعر در کوتاه ترین و موجزترین و خوش آهنگ ترین و مناسب ترین همنشینی واژه هایی آشنا، ما را با معنایی درگیر می کند که برای عقل، نامفهوم و موهوم و بیگانه است، اما برای دل و جان، آشنا و حس شدنی است. شعر، میزبانی صادق است که قلب مخاطبان مستعد خود را هدف قرار می دهد و آنان را به ساحت ناممکن ها و ناباوری ها فرا می خواند تا خود ببینند و باور کنند که اگر ایمان و عشق باشد، هر ناممکنی ممکن می شود.

این وبلاگ برای دوستداران قالب شعری ترانه و شعر نو طراحی شده و هدف آشنایی با قالب ترانه و معرفی اشعار عاشقانه و زیبا است که از شاعری نوجوان به نام امیرمهدی صفایی آماده شده.

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موج نو» ثبت شده است

همه چیز را یاد گرفته ام! ...


یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم ...


یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم ...


تو نگرانم نشو !!


همه چیز را یاد گرفته ام !


یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !


یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !


یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...


و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !


تو نگرانم نشو !!


همه چیز را یاد گرفته ام !


یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....


یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!


یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !


یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....


یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !


اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...


که چگونه.....!


برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...


و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ....


تو نگرانم نشو !!


ولی...


فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت...

     

                                       امیرمهدی صفایی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۸:۵۰
ترانه سرا

                                   غربت

سرزمین من

شاید که فردایی نبود

کسی چه میداند

اما عشق من فرداهایی خواهد ساخت برای تو

شاید که دیداری نبود

اما قلب من جاده هایی خواهد ساخت برای دیدار تو

تو،تو وتمام رویاهایی که در تو جامانده اند

چگونه از تو گریختم؟

ندانستم که تو منی و من با تو منم

برمیگردم

برمیگردم قلبم را بردارم،اما نگاهم باز به آن سوها دوخته شده

دور و دورتر از دور

جایی که روحم را در آن جا گزاشته ام

                         

                                          امیرمهدی صفایی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۰۲:۳۷
ترانه سرا